مجبور شد تن به خواسته های آنها بدهد ودر جنگهای از بختیاری جنگ کرنال نادرشاه افشار و فتح هند ها کمک بگیرد. همان فتح قلعه قندهار به دست بختیاری و بدون اطلاع وخواست نادر شاه بود. در زمانی که جاسوسان خبر آوردند که ارتش بزرگ هند بین دویست تا دویست و پنجاه هزار نیرو دارد همراه توپخانه سنگین و پرشمار، همین تعداد زیادی از پیلهای جنگی یا شمشیرهای آخته شده این خبر بین سربازان پخش شد در حالی که نمیبایست این خبر محرمانه فراگیر میشد.
- وی هم چنین تلاش نمود تا اقتدار ایران در خلیج فارس و حفاظت از مرزهای دریایی جنوبی را با ایجاد یک نیروی دریایی قوی بازیابد.
- دسترسی به متن مقالات این پایگاه در قالب ارایه خدمات کتابخانه دیجیتال و با دریافت حق عضویت صورت میگیرد و مگیران بهایی برای هر مقاله تعیین نکرده و وجهی بابت آن دریافت نمیکند.
- اتفاقا این حیله مواجه با موفقیت کامل شد زیرا سعادتخان شروع به تعقیب آنان کرد و قاصدانی نزد محمدشاه فرستاد که هرچه زودتر نیروی کمکی برای او اعزام دارند تا پیروزی خود را تکمیل و سپاهیان دشمن را به کلی منکوب سازد.
- نادرشاه از ابتکار خود در میان لشکریانش چیزی نگفت؛ چرا که از آن بیم داشت طرح مخفی و ابتکاریش لو رود فقط آنها را بر پیروزی امیدوار ساخت و روحیه داد.
- ستون سوم چهل هزار نیروی سواره نظام و پیاده نظام سردار بزرگ هند بود.
نادر شاه در نقاط مختلف ایران، ازجمله بندرعباس، بوشهر، مازندران و… کارگاه هایی برای ساختن توپ، باروت و گلوله دایر کرده بود و دراغلب لشکرکشی های خود غله مورد نیاز و نیز خوراک سربازان خود را از طریق رکن اصلی ارتش خود که آماد و پشتیبانی را بر عهده داشتند، تامین می نمود. این مقاله گرد و خاکهای درگیریهای خراسان و مازندران که خوابید اونی که کنار پرچم طهماسب سوم به عنوان سردار سپاهش با لقب جدید طهماسب برای پیروزیش و بازگردوندن قدرت به صفویان شمشیر میزد نادر بود. که خودش کار بزرگی بود واقعا چون سپاهی نداشت کلا دو هزار سوار شاید داشت به گفته عباس امانت اما تیزهوش بود، استراتژیست بود، استعداد نظامی، توان رهبری و ایستاد کنار بازمانده دودمان صفوی و وارث امپراطوری دو قرنی و حالا با این پشت گرمی بیشتر راه افتاد به سمت افعانها و در نبردهای متعدد شکستشون داد. جنگهایی که تو خیلیهاشون سپاه نادر از سپاه حریف هم کم تعدادتر بود هم کم امکاناتتر. نادر پس از رسیدن به حکومت به هند حمله کرد و با فتح هند مال فراوانی به دست آورد.
نادر شاه پس از بررسی خبرهای جاسوسان و آگاهی از صحت و سقم آنها و آمادگی برای مقابله با یکی از قدرتمندترین و بزرگترین ارتش های جهان چاره ای اندیشید که آن چاره را مخفیانه پیش برد. نادرشاه از ابتکار خود در میان لشکریانش چیزی نگفت؛ چرا که از آن بیم داشت طرح مخفی و ابتکاریش لو رود فقط آنها را بر پیروزی امیدوار ساخت و روحیه داد. حمله به هند، در زندگی پرحادثه نادرشاه، جایگاهی مهم دارد.
پس از قدرت گرفتن مجدد صفویان، نادر به مناطق غربی و شمالی امپراتوری لشکرکشی کرد تا سرزمین های از دست رفته به عثمانیها و روسها را بازپس گیرد. پس از یک جنگ تلخ پنج ساله، نادر توانسته بود مرزهای غربی ایران را احیا کند و همچنین حاکمیت ایران را بر بیشتر مناطق قفقاز دوباره تحمیل کند. مشروعیتی که دستاوردهای نظامی حیرتانگیز او برای او به ارمغان آورده بود، کودتای بدون خونریزی علیه سلطنت صفویه را به وجود آورد که در آن او از حمایت همه جانبه نخبگان حاکم ایران برخوردار بود. اولین لشکرکشی نادرشاه به عنوان پادشاه سلسله تازه تأسیس افشاریه، انقیاد کامل افغانستان بود. نتیجه الحاق افغانستان توسط امپراتوری نادر این بود که او اکنون مسیر مستقیمی برای حمله به هند مغول داشت. در یکی از خارقالعادهترین لشکرکشیهای خود، تنها با ده هزار نفر از گردنه خیبر عبور کرد و متعاقباً به قلب مغول فرود آمد، جایی که با ارتش مغول درگیر شد و با وجود اینکه تعدادشان شش به یک بود، دشمنانش را در کمتر از سه ساعت درهم شکست.
تمدن ما تاریخ و تمدن ایران
بررسی نحوه تدارکات در جنگ های نادرشاه افشار-از همه چی
با توان رهبری خیلی بالا و متاسفانه تاریخ نگاری نظامی ما خیلی به نظر میرسه ضعیفتر از بقیه رشتههای تاریخیمون هم هست و گزارشهای هم عصر نادر که داریم هم بیشتر روده درازی و انشا نویسیه که نمیشه درست سر در آورد چی داره میگه. چون به گفته کسروی از زمان مغول در ایران وقتی میخواستن چیزی بنویسن معنی رو میذاشتن کنار با واژهها بازی میکردن و انقدر در بند جناس و فنون ادبی بودن که ما آخرش نمیفهمیم اوضاع واقعا چی بوده و چی شده. بعد هم با اون ثروتی که از هند آورده بود نادرشاه دست به کار ساخت نیروی دریایی شد.
شورش افغانها رو هم بیشتر یه شورش داخلی باید ببینیمش تا یه جمله خارجی دیگه. یکی از همون نیروهای مرکز گریزه که تونست جون بگیره و بیاد جلو مدتی مسلط بشه. پس از فتح خراسان، نادر لقب تهماسبقلی خان را از شاه گرفت و به اصفهان حمله کرد و در سه جنگ مهماندوست، سر دره خوار و مورچهخورت افغانها را شکست داد و شاه تهماسب را به تخت اجدادی خود بازگرداند. شاه تهماسب اداره ارتش را به نادر داد و دو خواهرش را به عقد نادر و فرزند او رضاقلی میرزا درآورد. در همین زمان بود که ملک محمود سیستانی، حاکم تون، دایره نفوذ خود را بسط داد و با توجه به اختلالی که در کار مملکت و هسته مرکزی دولت صفویه میدید به شهر مشهد دست دراز کرد. او از نادر کمک خواست و نادر پذیرفت؛ اما از سوی دیگر شاه تهماسب سوم صفوی نماینده خود را به نزد نادر فرستاد و از او تقاضا کرد برای مقابله با ملک محمود سیستانی به او کمک کند.
افشاریه
محاصره قندهار ۱۵ ماه طول کشید و پس از آن دهلی را در سال ۱۱۵۱ هجری قمری از دست محمد شاه درآورد و خزانه وی را به تاراج برد. در جریان حمله به هند بر علیه او شورش شد و به نادر که برای که برای دفع شورش رفته بود، تیری پرتاب شد و اشتباهی به فردی که کنار نادر بود اصابت کرد. نادر خشم گرفت و به تلافی آن شهر دهلی را به آتش کشید و بسیاری از مردم آن را از دم تیغ گذراند.
لشکرکشیای که تا به امروز نیز محل بحث و جدل بوده است. مطابق روایات تاریخی، نادرشاه که در پی سرکوب قطعی شورشهای طوایف افغان در مرزهای شرقی بود، بارها با اعزام سفرا و ارسال نامههای متعدد از حکومت هند خواسته بود که از یاری شورشیان، از طریق پناه دادن به آنان در هند خودداری کند. خواستهای که ظاهراً هیچگاه، چنان که نادر میخواست، صورت واقع نیافت.
نادرشاه سه بار به هند اخطار نمود که افسران افغان که شمار آنها تا ۸۰۰ نفر برآورده شدهاست را به ایران تحویل دهد. پس از شکست اشرف افغان در نبرد دامغان و مورچه خورت اصفهان و فرار آنان به هرات و قندهار، سپاه نادر به تعقیب افغانها پرداختند و پس از درگیری در قندهار، آنها را منهدم و شهر را تصرف کردند. بقایای افغانهای مهاجم به دهلی گریخته و به محمد شاه گورکانی پناه بردند. با نیروی تازه نفس و متشکل خویش از همدان به طرف مرز عثمانی حرکت کرد، و پس از شکست دادن فوجی از سپاهیان عثمانی که به سرکردگی فولادپاشا مأمور حفظ کرکوک بودند، روانه ٔ کرکوک شد.
ناپلئون ایران پیدا شد
قاجارهایی که شاید اگر همین نادر جد بزرگشون فتحعلی خان رو اونطوری که متهمه نکشته بود در ۱۷۲۶ زودتر به قدرت میرسیدن. اما نادر فتحعلی خان رو که قبل از نادر فرمانده سپاه طهماسب بود و داشت کمکش میکرد برای بازپس گیری سلطنت از سر راهش برداشت خودش شد دست راست طهماسب و بعد هم همونطور که دیدیم اصلا نشست جاش. و قاجارها مجبور شدن یه صد سالی صبر کنن تا دور حکومت بهشون برسه. رقیب دیرینه و قدرتمند صفویه که از آشوب استفاده کرده بود و اومده بود تو و تا نهاوند و ملایر و همدان و کرمانشاه و بالاتر آذربایجان و ارومیه و تبریز رو گرفته بودن.